1. مقدمه
ظهور چتباتهای هوش مصنوعی مولد پیشرفته (SOTA) مانند ChatGPT، هم فرصتها و هم چالشهایی را برای آموزش، به ویژه در یادگیری زبان، به همراه آورده است. این مقاله بررسی میکند که چگونه دانشآموزان دبیرستانی زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی (EFL)، به عنوان کاربران مبتدی، درگیر مهندسی پرامپت — مهارت تدوین دستورالعمل برای هوش مصنوعی — برای تکمیل یک تکلیف نوشتاری میشوند. مسئله اصلی این است که همکاری مؤثر با ChatGPT امری شهودی نیست؛ این کار مستلزم مهارتی اکتسابی است که بسیاری از دانشآموزان فاقد آن هستند و منجر به فرآیندهای ناکارآمد آزمون و خطا میشود. هدف این مطالعه ترسیم مسیرهای متنوعی است که دانشآموزان طی میکنند، با تحلیل محتوا، کیفیت و تکامل پرامپتهای آنان، تا راهبردهای آموزشی برای ادغام سواد هوش مصنوعی در کلاس نوشتار EFL را روشن سازد.
2. روششناسی
این پژوهش از رویکرد مطالعه موردی کیفی استفاده میکند. دادهها از ضبط صفحه نمایش آیپد دانشآموزان دبیرستانی EFL در هنگکنگ که برای اولین بار از ChatGPT و چتباتهای مشابه SOTA برای تکمیل یک تکلیف نوشتاری استاندارد استفاده میکردند، جمعآوری شد. تحلیل بر بررسی دقیق پرامپتهای تولیدشده توسط دانشآموزان، توالی آنها (مسیرها) و خروجیهای متناظر هوش مصنوعی متمرکز بود. این مطالعه بر اساس الگوهای تعامل، پیچیدگی پرامپت و رویکرد راهبردی، چهار مسیر آرکیتیپال متمایز را شناسایی کرد.
3. مطالعات موردی: چهار مسیر مهندسی پرامپت
تحلیل چهار الگوی تعامل اولیه را آشکار کرد که سطوح مختلفی از درگیری و تفکر راهبردی را نشان میدهند.
3.1. مسیر الف: مینیمالیست
دانشآموزان در این مسیر از تعداد بسیار کمی پرامپت، اغلب مبهم، استفاده کردند (مثلاً "یک انشا درباره آلودگی بنویس"). آنها درگیری فراشناختی پایینی نشان دادند و اولین خروجی هوش مصنوعی را با حداقل بازنگری یا مشخصسازی میپذیرفتند. این مسیر فقدان اساسی درک از قابلیتهای هوش مصنوعی و نیاز به دستورالعمل دقیق را برجسته میسازد.
3.2. مسیر ب: پالاینده تکراری
این دانشآموزان با یک پرامپت پایه شروع کردند اما در یک فرآیند پالایش متوالی درگیر شدند. بر اساس خروجی اولیه هوش مصنوعی، آنها دستورات پیگیریای مانند "آن را طولانیتر کن"، "از کلمات سادهتر استفاده کن" یا "یک مثال اضافه کن" صادر کردند. این مسیر درک نوظهوری از ماهیت تعاملی و تکراری همکاری انسان و هوش مصنوعی را نشان میدهد.
3.3. مسیر ج: برنامهریز ساختاریافته
یک مسیر پیشرفتهتر که در آن دانشآموزان از همان ابتدا سعی کردند تکلیف را برای هوش مصنوعی ساختاردهی کنند. پرامپتها شامل عناصری مانند ایفای نقش ("تو یک معلم خصوصی نوشتن هستی")، دستورالعملهای گامبهگام ("اول، سه ایده به من بده. سپس، اولین ایده را طرحبندی کن") و محدودیتهای صریح ("150 کلمه با زمان گذشته بنویس") بودند. این رویکرد برنامهریزی راهبردی و مدل واضحتری از چگونگی «برنامهنویسی» هوش مصنوعی از طریق زبان را نشان میدهد.
3.4. مسیر د: آزماینده اکتشافی
این دانشآموزان از حجم بالایی از پرامپتهای متنوع و اغلب آزمایشی استفاده کردند. آنها مرزهای هوش مصنوعی را با درخواستهای خلاقانه، خارج از موضوع یا پیچیده آزمودند تا عملکرد آن را قبل از اعمال بر تکلیف اصلی درک کنند. این مسیر منعکسکننده ذهنیت اکتشافی و آشنا به فناوری است اما ممکن است همیشه به طور کارآمد به هدف تکلیف منجر نشود.
4. نتایج و تحلیل
4.1. الگوهای کیفیت و کمیت پرامپت
همبستگی واضحی بین پیچیدگی پرامپت و کیفیت خروجی نهایی مشاهده شد. مسیر ج (برنامهریز ساختاریافته) به طور مداوم منسجمترین، مناسبترین برای تکلیف و از نظر زبانی غنیترین متون را تولید کرد. خروجیهای مسیر الف (مینیمالیست) کلی و اغلب خارج از هدف بودند. صرفاً کمیت پرامپتها (بالا در مسیر د) تضمینکننده کیفیت نبود؛ کیفیت راهبردی (مسیر ج) عامل تمایز کلیدی بود.
خلاصه تعامل پرامپت
- مسیر الف (مینیمالیست): میانگین 2-3 پرامپت؛ ویژگیسازی پایین.
- مسیر ب (پالاینده تکراری): میانگین 5-8 پرامپت؛ پالایش واکنشی.
- مسیر ج (برنامهریز ساختاریافته): میانگین 4-6 پرامپت؛ برنامهریزی پیشین بالا.
- مسیر د (آزماینده اکتشافی): میانگین 10+ پرامپت؛ تنوع بالا، ارتباط آمیخته.
4.2. تأثیر بر خروجی نوشتاری
محصولات نوشتاری نهایی به طور قابل توجهی متفاوت بودند. پرامپتهای ساختاریافته منجر به خروجیهایی شدند که الزامات تکلیف را بهتر برآورده میکردند، از واژگان مناسبتری استفاده میکردند و سازماندهی واضحتری را نشان میدادند. پرامپتهای مینیمالیستی منجر به متونی شدند که اگرچه از نظر دستوری صحیح بودند، فاقد عمق و شخصیسازی بودند و شبیه محتوای کلی وب بودند.
5. بحث: پیامدها برای آموزش سواد هوش مصنوعی
این مطالعه تأکید میکند که استفاده مؤثر از ChatGPT یک مهارت اکتسابی است، نه یک توانایی ذاتی. شیوع مسیرهای مینیمالیستی و تکراری ناکارآمد در میان مبتدیان، نشاندهنده شکافی حیاتی در آموزش فعلی است. نویسندگان استدلال میکنند که آموزش مهندسی پرامپت صریح باید در برنامههای درسی EFL ادغام شود. این امر دانشآموزان را فراتر از آزمون و خطا میبرد و آنها را با چارچوبهایی برای تدوین دستورالعملهای واضح، اختصاص نقشها، مشخص کردن قالبها و پالایش تکراری خروجیها مجهز میکند — و هوش مصنوعی را از یک پیشگوی جعبه سیاه به یک ابزار مشارکتی تبدیل میکند.
بینشهای کلیدی
- مهندسی پرامپت شکلی جدید از سواد دیجیتال است که برای عصر هوش مصنوعی ضروری است.
- رویکرد دانشآموزان به هوش مصنوعی ناهمگن است و نیاز به آموزش تفکیکشده دارد.
- کیفیت دستورالعمل (پرامپت) مستقیماً کیفیت خروجی کمکشده توسط هوش مصنوعی را دیکته میکند.
- بدون راهنمایی، دانشآموزان در معرض خطر توسعه عادات تعامل منفعل یا ناکارآمد با هوش مصنوعی هستند.
6. چارچوب فنی و تحلیل
از منظر فنی، مهندسی پرامپت با توابع احتمالاتی مدل زبانی زیربنایی تعامل دارد. یک پرامپت خوشساخت $P$، مدل $M$ را هدایت میکند تا از ناحیهای محدودتر و مطلوبتر از توزیع خروجی آن $D$ برای یک زمینه $C$ نمونهبرداری کند. این فرآیند را میتوان به طور انتزاعی به عنوان بیشینهسازی احتمال شرطی یک دنباله خروجی مطلوب $O$ نشان داد:
$O^* = \arg\max_{O} P(O | C, P, M)$
در حالی که یک پرامپت مبهم آنتروپی را در $D$ افزایش میدهد و منجر به خروجیهای کلی میشود، یک پرامپت خاص با محدودیتها (نقش، قالب، سبک) آنتروپی را کاهش میدهد و $M$ را به سمت یک $O^*$ هدفمندتر هدایت میکند. مسیرهای دانشآموزان به طور مؤثر نشاندهنده راهبردهای مختلف برای دستکاری این احتمال شرطی از طریق دستورالعملهای زبان طبیعی هستند.
مثال چارچوب تحلیل
سناریو: یک دانشآموز میخواهد ChatGPT به او کمک کند تا یک پاراگراف متقاعدکننده درباره بازیافت بنویسد.
- پرامپت ضعیف (آنتروپی بالا): "درباره بازیافت بنویس."
تحلیل: مدل حداقل محدودیت را دارد و احتمالاً یک مرور کلی و سبک دایرهالمعارفی تولید میکند. - پرامپت قوی (آنتروپی پایین): "به عنوان یک مدافع محیط زیست عمل کن. یک پاراگراف متقاعدکننده 80 کلمهای خطاب به نوجوانان بنویس که آنها را به بازیافت بطریهای پلاستیکی متقاعد کند. از لحنی مستقیم و فوری استفاده کن و یک آمار را شامل شو."
تحلیل: این پرامپت نقش (مدافع)، مخاطب (نوجوانان)، هدف (متقاعد کردن)، تمرکز محتوا (بطریهای پلاستیکی)، طول (80 کلمه)، لحن (مستقیم، فوری) و عنصر (آمار) را مشخص میکند. این امر توزیع خروجی مدل را به شدت محدود میکند.
7. کاربردهای آتی و جهتهای پژوهشی
یافتهها چندین مسیر برای کارهای آینده باز میکنند:
- مربیان پرامپت سازگارشونده: توسعه مربیان مبتنی بر هوش مصنوعی که پرامپت دانشآموز را تحلیل کرده و بازخورد بلادرنگ درباره چگونگی بهبود آن ارائه میدهند (مثلاً "سعی کن مخاطب خود را مشخص کنی").
- مطالعات طولی: ردیابی چگونگی تکامل مهارتهای مهندسی پرامپت دانشآموزان در طول زمان با و بدون آموزش رسمی.
- مقایسههای بینفرهنگی و زبانی: بررسی اینکه آیا راهبردهای مهندسی پرامپت در بین زبانها و زمینههای آموزشی فرهنگی متفاوت است.
- ادغام با آموزش نوشتار: پژوهش درباره چگونگی بافت چارچوبهای مهندسی پرامپت در مدلهای فرآیند نوشتار موجود (پیشنویسی، طرحریزی، بازنگری).
- ابعاد اخلاقی و انتقادی: گسترش سواد هوش مصنوعی فراتر از کارایی، به منظور شامل کردن ارزیابی انتقادی خروجیهای هوش مصنوعی، تشخیص سوگیری و استفاده اخلاقی.
8. منابع
- Woo, D. J., Guo, K., & Susanto, H. (2023). Cases of EFL Secondary Students’ Prompt Engineering Pathways to Complete a Writing Task with ChatGPT. Manuscript in preparation.
- Caldarini, G., Jaf, S., & McGarry, K. (2022). A Literature Survey of Recent Advances in Chatbots. Information, 13(1), 41.
- Long, D., & Magerko, B. (2020). What is AI Literacy? Competencies and Design Considerations. Proceedings of the 2020 CHI Conference on Human Factors in Computing Systems, 1–16.
- OpenAI. (2023). GPT-4 Technical Report. arXiv preprint arXiv:2303.08774.
- Zhao, W. X., et al. (2023). A Survey of Large Language Models. arXiv preprint arXiv:2303.18223.
- The Stanford Center for AI Safety. (n.d.). AI Literacy. Retrieved from https://aisafety.stanford.edu/ai-literacy
منظر تحلیلگر: واکاوی ضرورت مهندسی پرامپت
بینش اصلی: این مطالعه فقط درباره دانشآموزان و ChatGPT نیست؛ این مطالعه یک خُردجهان از چالش بنیادی تعامل انسان و هوش مصنوعی در دوران پسا-ChatGPT است. بینش اصلی این است که «پرامپت دادن» برنامهنویسی جدید است. چهار مسیر (مینیمالیست، پالاینده تکراری، برنامهریز ساختاریافته، آزماینده اکتشافی) صرفاً سبکهای یادگیری نیستند؛ آنها نمونههای اولیهای از آرکیتیپهای کاربری هستند که شکافهای بهرهوری و خلاقیت را در نیروی کار تقویتشده با هوش مصنوعی تعریف خواهند کرد. مقاله به درستی شناسایی میکند که بدون آموزش ساختاریافته، اکثر کاربران به مسیرهای ناکارآمد مینیمالیستی یا تکراری آزمون و خطا روی خواهند آورد و پتانسیل عظیم ابزارهایی مانند GPT-4، همانطور که در گزارش فنی آن به تفصیل آمده است، را بدون استفاده رها خواهند کرد.
جریان منطقی و نقاط قوت: نقطه قوت مقاله در رویکرد تجربی و زمینیافته آن است. با استفاده از ضبط صفحه نمایش، تلاش خام و تصفیهنشده مبتدی را ثبت میکند. این امر گفتمان را فراتر از چارچوبهای نظری سواد هوش مصنوعی (مانند آنهای لانگ و ماگرکو) به عمل قابل مشاهده منتقل میکند. شناسایی برنامهریز ساختاریافته به عنوان مسیر با عملکرد بالا حیاتی است. این امر فرضیه صنعت را تأیید میکند که پرامپت مؤثر شبیه یک سند مشخصات است — واضح، محدود و بافتمند. این امر با پژوهش درباره چگونگی عملکرد مدلهای زبانی بزرگ (LLM) به عنوان «طوطیهای تصادفی» هدایتشده توسط توزیعهای احتمال شرطی همسو است؛ یک پرامپت دقیق از نظر ریاضی فضای خروجی را محدود میکند، همانطور که در بررسیهای جامعی مانند بررسی ژائو و همکاران بحث شده است.
نقاط ضعف و کور: ضعف اصلی مطالعه محدوده محدود آن است — یک تکلیف واحد با کاربران اولیه. این مطالعه نشان نمیدهد که آیا آزماینده اکتشافی، که به طور قابل بحث بالاترین کنجکاوی ذاتی و اکتشاف سیستم را نشان میدهد، ممکن است با گذشت زمان به ماهرترین کاربر تبدیل شود. علاوه بر این، این مطالعه از بعد حیاتی سواد اخلاقی و انتقادی کناره میگیرد. یک دانشآموز ممکن است یک برنامهریز ساختاریافته درخشان باشد و با ChatGPT یک انشای متقاعدکننده بیعیب و نقص تولید کند، اما نسبت به سوگیریها، نادرستیهای واقعی یا فقدان تفکر اصیل در خروجی کاملاً غیرانتقادی باقی بماند. همانطور که مؤسساتی مانند مرکز ایمنی هوش مصنوعی استنفورد تأکید میکنند، سواد واقعی هوش مصنوعی باید ارزیابی را نیز در بر گیرد، نه فقط تولید.
بینشهای قابل اجرا: برای مربیان و سیاستگذاران، نتیجهگیری غیرقابل مذاکره است: مهندسی پرامپت باید از همین حالا یک مؤلفه اصلی و ارزیابیشده در برنامههای درسی سواد دیجیتال باشد. این امر اختیاری نیست. این مطالعه یک نقشه راه ارائه میدهد: دانشآموزان را از مصرفکنندگان منفعل خروجی هوش مصنوعی (مینیمالیست) به کارگردانان فعال و راهبردی (برنامهریز ساختاریافته) تبدیل کنید. طرحهای درس باید صریحاً چارچوبهای پرامپت — نقش، مخاطب، قالب، لحن، مثالها (RAFTE) — را آموزش دهند. برای توسعهدهندگان فناوری، بینش این است که «داربست پرامپت» را مستقیماً در رابطهای آموزشی بسازند — قالبهای تعاملی، موتورهای پیشنهاد و پرامپتهای فراشناختی که از کاربران میپرسند: «آیا در نظر گرفتهای که مشخص کنی...؟» آینده متعلق به کسانی نیست که بتوانند از هوش مصنوعی استفاده کنند، بلکه متعلق به کسانی است که بتوانند آن را با دقت و انتقاد فرمان دهند.